خجسته آيين سده هرمناسبتي داشته باشد و اين مناسبتها راست باشد يا ريشه در استورهها داشته باشد، از دير ودور مانده است و امسال هم زرتشتيان و دوستداران فرهنگ كهن ايرانزمين آنرا گرامي ميدارند. اين آيين بيگمان تا سالهاي بسيار هم خواهد ماند؛ چون ريشه در باورهاي انسان دارد و آتش آن در دلها فروزان است.
يكي از زيباترين رواياتي كه درباره سده گفتهاند، مربوط به هوشنگشاه پيشدادي است كه هنگام شكار با ماري سياه روبهرو ميشود و...
بهتر است داستان را آن چنان كه در شاهنامه آمدهاست، بخوانيم.
جهـانــدار هوشنــگ با راي و داد بـه جــاي نــيا تـاج بر سر نهــاد
بگشت از برش چرخ ساليچهل پر از هـوش مـغز و پر از راي دل
چــو بنشست برجايــگــاه مـهي چنينگفت برتخت شاهنشهي
كه بر هفت كــشور منم پادشــا جهـــاندار پـيـــروز و فــرمـانـروا
بـه فــــــرمــان يــزدان پيــروزگــر بداد و دهــش تنگ بستـم كمر
وزان پس جهان يك سـر آباد كرد هــمه روي گـيتي پر از داد كرد
نخستين يكي گوهر آمد به چنگ به آتـش ز آهن جدا كرد سنـگ
ســرمايه كـــرد آهــــن آبـــگـــون كزان سنگخارا كشيدش بـرون
يكـي روز شاه جهان سوي كـوه گـذر كرد با چند كس هم گروه
پــديـــد آمــد از دور چــيــزي دراز سيــه رنـــگ و تيره تن و تيزتاز
دوچشم ازبرسرچودوچشمهخون زدود دهــانش جهـان تيره گون
نگهكرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتشيكيسنگوشدتيزچنگ
به زور كيــــاني رهــانيد دســـت جهانسوزمارازجهانجويجست
برآمد به سنـگ گران سنگ خـرد همانوهمينسنگبشكستگرد
فروغي پديد آمد از هر دو سـنگ دل سنگ گـشت از فروغ آذرنگ
نشـد مــار كــشته و لـيكــن زراز ازين طـبع سـنگ آتش آمد فراز
جهــــانـدار پيــش جهــان آفـرين نيايش همي كرد و خواند آفرين
كه اورا فروغي چنيـن هـديه داد همـين آتـش آنگــاه قـبله نهـاد
بگــفتـــا فـروغيست ايـن ايــزدي پرستيـــد بايـــد اگـــر بخــــردي
شب آمد برافروخت آتش چو كوه همـان شـاه در گـرد او با گـروه
يكيجشنكردآنشبو باده خورد سده نام آن جـشنفرخنده كرد
ز هوشنــگ ماند اين سده يادگار بـسي باد چون او دگر شهـريـار
كــز آباد كـــردن جهــان شاد كرد جهــاني بـــه نيـكي ازو يـاد كـرد