کهنترین تربیت ملی و اجتماعی ایرانیان را میتوان تربیت جوانمردی یا پهلوانی یا قهرمانی نامید. قهرمانان و جوانمردان افرادی بودند که نمونه زیبایی و مردانگی و شهامت و دلیری و تیزهوشی و از همه مهمتر اینکه واجد به اصول اخلاقی باشند. زیرا، طبق آموزش صریح اوستا صحت بدن و تربیت بدنی و نیرومندی برای هر ایرانی فرض بود و معتقد بودند که سلامت روانی افراد وابسته به تندرستی و نیرومندی جسم است. در یشت هئوما، یکنفر زرتشتی از اهورامزدا درخواست دارد که بهشت و تنی نیرومند نصیبش گرداند. یکی از بهترین توفیقهایی که فرشته بهرام به اشوزرتشت اعطا فرمود. «بدن کاملا نیرومند و سالم است.»
ایرانیها همیشه از اهورامزدا پیش از همه چیز تن سالم و نیرومند را خواستار بودند و آنگاه راستی و پاکی و مراتب معنوی را درخواست میکردند. علت این بود که برطبق تعالیم اوستایی سلامت عقل و بدن رامربوط به یکدیگر میدانستند.
ایرانیان آلات و ادوات و اسلحه را که در ورزشهای بدنی به کار میبردند، بهطور مستعار برای هر کدام معنی روحانی نیز در نظر میگرفتند. همچنان که لشکریان شمشیر و نیزه را در راه قلع و قمع عاملان شرارت و شورش و ظلم و دزدی و استقرار آرامش به کار میبردند، به همانگونه موبدان و آذربانان نیز گرز در دست میگرفتند که متضمن معنی مستعار نبرد با قوای اهریمن بود. در یشت خورشید گرز میترا برای سرکوبی قوای تقدیس شده و در مینو خرد پهلوی راه در هم شکستن قوای اهریمن با این وسیله توصیه و تاکید شدهاست که روح دانش را پشت بند خود سازند و جامه اطمینان را بر تن کنند و سپر راستی را در دست گیرند و با گرز شکر گذاری و کمان آمادگی و خدنگ آزادگی علیه آنچه که از اهریمن است به جنگد.
از بیانات مستعار اوستایی و پهلوی معلوم است که جوانان را میآموختند که تربیت جسم را با پرورش روح توام دانند و توانایی بدن را برای خدمت به دیگران آماده سازند. قدیمیترین تربیت ملی و اجتماعی ایرانیان را میتوان تربیت جوانمردی یا پهلوانی یا قهرمانی نامید قهرمانان و جوانمردان افرادی بودند که نمونه زیبایی و مردانگی و شهامت و دلیری و تیزهوشی و سلحشوری به شمار میآمدند. اینگونه مردان در آغاز حیات بیشتر ملتهای کهن بودهاند.
موثرترین و بلکه واقعیترین نمونه مردانگی درنظر جوانان همانا قهرمانان ملی بودهاست. قهرمانانی که حسن اخلاق و عفت و هوش و ذکاوت را با زیبایی و سلحشوری و چالاکی همراه میدانستند.
اینان مورد تقدیر و توجه عامه بودهاند. هر آنچه مورد توجه و سزاوار ستایش میدانستهاند، همانا مردانگی و دلیری بودهاست؛ تا آنجایی که دوشیزگان در دعاهای خود از اهورامزدای یکتا درخواست همسری میکردند که نیرومند و جوانمرد و پارسا باشد. همسری که زیبایی او برازنده و در سراسر زندگانی بتواند معیشت را تامین کند، شوهری باشد با فهم و خوش زبان.
قسمت عمده تربیت اطفال در دوره کیانی و مادی و هخامنشی و اشکانی و ساسانی پرورش بدن و ورزشهای گوناگون برای زمان صلح و جنگ بودهاست و کودکان را از کوچکی در فنون و استعمال اسلحه گوناگون تعلیم میدادهاند. مهمترین اسلحه تیر و کمان و زوبین بوده تیرو کمان در تمام دورهها به کار میرفتهاست. در ابتدا کاربرد سلاح را پیاده به اطفال میآموختند و بعدها او را به فنون اسبسواری و به کار بردن اسلحه در حالت سواری آشنا میکردهاند. مهمترین ورزشهایی که در آن دوره به کودکان یاد میدادند دویدن، شناوری، و تیروکمان و زوبیناندازی و گوی و چوگان و شکار و اسب سواری بودهاست. برای قهرمان و صفات قهرمانی در زبان پارسی واژههای متعددی به کار رفته که چند نمونه از آن در اینجا ذکر میشود. عناوین و صفات قهرمان، گو، گرد، دلیر، مرد، جوانمرد، دلاور، آزاده، راد، رادمرد، راستار نژاد، راست، یل، پرویز، شهسوار، توانا، آزادمرد، هژیر، نامور، اردشیر، نامدار، نیوزاد، بهادر، نامدار، آریا، هورچیتر، پهلو، پهلوان، نبرده، شیرگیر، شیردل.
بنا به گفته استرابون تا پایان سن بیستوچهار که جوانان ایرانی موظف بودند که انواع و اقسام دانستنیها و ورزشها و تعلیمات را فرا گیرند و آنگاه بود که آنها را گردک میخواندند و معلوم است که منظور این بوده که جوان پهلوان و دلیر کوچکی شدهاست. به مرور ایام و در ضمن عمل کارزار از صلح و جنگ به درجه گردی میرسید. در آن دوره مسابقاتی نیز وجود داشت و مسابقهای که بیشتر انجام میشد و مورد توجه بود مسابقه اسب دوانی بود. در مسابقه اسبدوانی و ارابهرانی، اسب مسابقه را اسب ارنوا یا تنها ارنوا میگفتند که به معنی دونده یا به اصطلاح فارسی امروزی «بادپا».
در نبردهای ارابه جایزهای که میدادهاند موسوم به ارنوا یعنی اسب بادپا بوده و در پهلوی به اسب کارزار معروف شدهاست. از اینجا معلوم میشود که برای تشویق اسبسواری و گردونهرانی، هیچ جایزهای را مناسبتر از بخشش اسب بادپا به برنده نمیدانستهاند.
نوشته: داریوش دیانت
برگرفته از: هوخت، شماره 7، 1350