آذرگان نيز در شمار جشنهايي است كه آيينهاي آن با بزرگداشت آتش كه يكي از فروزههاي نيك اهورايي است، نزديكي و همخواني دارد.
آتش يكي از چهار آخشيج(عنصر) پاك در نزد ايرانيان باستان و زرتشتيان است. آذر نام ايزد نگاهبان آتش است. آتش در ميان ايرانيان از ديرباز از سپندينگي(تقدسي) ويژه برخوردار بوده است. و بنا به يك باور، آنرا جانشين خورشيد روي زمين مي دانستند. به اين شوند(دليل) است كه در اوستا سرودهايي درباره ستايش آتش و خورشيد به چشم ميخورد. در ميان آرياييان هند و ايراني داستان ها و افسانه هاي زيادي در مورد پيدايش آتش وجود دارد. اما از همه رايج تر افسانه ي زيبايي است كه در شاهنامه فردوسي آمده است. بر اين پايه كه روزي هوشنگ(شاه پيشدادي)، به همراه گروهي از كوهستان مي گذشت كه ناگهان ماري تيره تن و تيزتاز در سر راهش پديد آمد. هوشنگ سنگي را برداشت و به سوي مار پرتاب كرد اما سنگ به مار نخورد و به سنگ ديگري برخورد كرد، فروغي پديد آمد و آتش زاده شد.
به هرروي، آذر جشن يكي از آيينهاي مهم در ايران باستان بودهاست كه هم اينك نيز گرامي داشته ميشود، اگر چه همانند دوران كهن به همان بزرگي و شكوه برگزار نميشود و محدودتر شدهاست.
روانشاد موبد دكتر جهانگير اشيدري در اين باره آوردهاست: «ماه آذر كه به معني آتش است نيز مانند ساير ماههاي باستاني داراي ويژگي بودهاست و برابري نام و روز ماه را به نام آذرگان جشن گرفتهاند. برابر روايات در اين روز مردم به نيايشگاه رفته و پس از سپاس به درگاه پروردگار در كارهاي جهان با هم مشورت ميكردهاند.
در يسنا نيز بارها به آذر و آتش و اهميت آن اشاره شدهاست كه چند نمونه از آن به اين شرح است:
«اي آذر تويي خوشي بخش جهان مزدا آفريده، ما خواستاريم به وسيله تو با انديشه پاك، گفتار راست و كردار و آيين نيك، مزدا اهورا را پرستش كنيم و به او نزديك شويم (يسنا – هات٣٦ بند ٣)
در بخشهاي گوناگون اوستا، از آتش به عنوان يك پديده اهورايي ياد شده و داور ميان نيكوكاران و دروغكاران است.
يسناي شصت و دوم يكي از نمونهها به شمار ميرود كه در خرده اوستا نيز نقش دارد. در خرده اوستا همراه با دو بند از سرودهاي گاتها به عنوان «آتش نيايش»انتخاب شده است و در همه آيينهاي شادي مانند سدرهپوشي، گواهگيري، جشنها و همانند آن، توسط موبد سراييده ميشود. آتش نيايش در حقيقت سرود شادي و شادماني است و از دير زمان پس از افروختن آتش، خوانده ميشده است.