ايران كشورى است با فرهنگ ديرپاى چند هزارساله و جشن ها نيز يادگارهاى نياكان ما هستند كه زرتشتيان ايران تا امروز آن ها را زنده نگه داشته اند.
با ژرف نگرى در فرهنگ دیرینه ايران میبینیم که شيون و مويه در اين سرزمين وجود نداشته است و هر چه بوده جشن بوده و شادی. ایرانیان از هزارههای بسیار دور به هر انگيزهاي جشنی برپا می کردند و جشن نزد آنان نه تنها برای شادمانی بلکه به گونهای ستایش و نماز و با کار و زندگی آنان گره خورده بود. هر جشنی بی گمان شادی نیز به همراه دارد و شادی آفریده اهورامزدا برای مردمان است و سپند (مقدس) و ستودنی.
ايرانيان برپايه آموزههاى اشوزرتشت پيامبر بزرگ ایران، بر اين باور پايبند بودند كه شادى از بخششهاى اهورایی است كه آرامش تن و آسايش روان را به همراه دارد. بنابراين شادى و جشنها بخشی از زندگی آنان بوده است و نزد ايرانيان بسيار گرامى داشته مىشد. براين پایه، ايرانيان در هر سال دستكم بیست و چهار جشن برگزار مىكردند.
جشن شهريورگان نيز در شمار همين روزهاست كه همزمان با برابري روز و ماه برگزار ميشده است.
شهریور از امشاسپندان است. اين امشاسپند در شمار امشاسپندان مذكر وبه چم(معني)جاودانه و نامیراى سپندینه یا ورجاوند جاودانه است.
واژه «شهریور» دو بخش دارد: بخش نخست این واژه به چم شهریاری و کشور آمده است. واژه «شهر» از «خشتر» آمده است كه در فرس هخامنشی و سانسکریت کشور معنا ميدهد. بخش دوم،«وئیریه»، صفت است كه آرزو شده معنا ميدهد. به اين ترتيب، شهریور را ميتوان «کشور آرزو شده» یا «شهریاری آرمانی» خواند.
شهريور در اوستا به معناي بهشت برين و سرزمين فناناپذير نيز به كار رفته است و انسان بايد تلاش كند تا پس از مرگ شايسته اين كشور باشد.
در بند ۷ از هفتن یشت کوچک آمده است که هر گلی ویژه یکی از امشاسپندان است و بنا بر بندهش گیاه خوشبو ریحان (نازبو یا شاه اسپرغم) را از میان گیاهان، ویژه این امشاسپند دانسته اند.
شهريور در جهان مادي نگهبان فلزات است و ايزد رحم و نيروي ياريگر ناتوانان و ضعيفان به شمار ميرود و هر چه پيروزي از آن شهرياران دادگر است، با ياري او بدست ميآيد.
از ديگر سو، «شهريور» را توانايي در مهرباني و گذشت، تسلط بر اراده، هماهنگي ميان خواست و خرد، آزاده بودن و آزاد انديشيدن دانسته و يادآور شده اند. كسي كه آراسته به اين امشاسپند باشد، جز در راه خوشبختي بشر و آباداني جهان گام بر نميدارد.
اين نوشتار را با چند بيت چكامه(شعر) در باره شهريور كه آن را «شهرير»نيزخوانده اند، به پايان ميبريم.
فردوسی بزرگ در شاهنامه گوید: « ز شهریر بادی تو پیروزگر / به نام و بزرگی و فر و هنر »
یا: «شهریور است و گیتی از عدل شهریار/ شاد است خیز و مایه شادی بر من آر»
و همو گويد: «جهان دیگر شود امروز و گردد مهرماه اکنون / ماه مهر، مهر آرد، گذشته شهر شهریور»
مسعودسعد سلمان نيز سروده است:
«ز شهریورت باد فتح و ظفر/ بزرگی و تخت و کلاه و کمر »
وباز سروده: «ای تنت را ز نیکویی زیور / شهره روزیست روز شهریور»
خلف تبریزی در «برهان قاطع»؛ از این روز به زادروز داراب نام میبرد. و فردوسی می سراید: « به شهریور بهمن از بامداد / جهاندار داراب را بار داد».