آنچه در پي ميآيد، اندرزهايي است كه از كتاب پهلوي «مينو خرد» برگزيده شدهاست:
Ø دانا از مينو خرد پرسيد كه چگونه بايد خواست معاش و زندگي و تندرستي بدن كه از زبان به دور باشد؟
مينو خرد پاسخ داد كه از همتا و همانند به بزرگتر و بزرگتر به سردار و سردار به پادشاه هماهنگ و فرمانبردار و راستگو باشيد.
Ø درباره ياران و دوستان فروتن و ملايم و پاكچشم باش.
Ø تهمت مگو تا ترا رسوايي و دروندي به جان نرسد، چه تهمت گفتن بدتر از جادويي است.
Ø شهوتراني مكن تا فريفته شهوت نشوي.
Ø خشم مكن، چه كسي كه خشم كرد، كار و كوشش و پاكدامني و پرستش يزدان فراموشش شود، آنگاه همه گناه و زيان به او روي آورد.
Ø طمع مكن تا ترا از كردار خويش زيان و پشيماني نرسد.
Ø حسد و رشك را از خود بران تا ترا زندگي بي لذت نباشد.
Ø با مردم بدانديش و قانونكش دوستي مكن.
Ø با مرد كينهجو، ستيزه مكن.
Ø با مرد شهوتران شريك و انباز مشو و او را به سرداري مگمار.
Ø با مرد رسوا پيوند و خويشي مكن.
Ø با مرد ابله و نادان، معاشر و همكار مشو.
Ø با مرد مست همراه و همسفر مشو.
Ø از مرد بدگوهر و بداصل وام مستان.