انوشيروان ، بزرگمهر حكيم را گفت: اي حكيم بزرگ، ما را آگاه كن و خبر ده از امور دشوار و جواب بده به نيك ترين صورت تا معلوم شود و شك از دل برود .
حكيم بزرگمهر گفت: اي پادشاه بپرس از آنچه دشوار است. از خداي تعالي كمك ميگيرم تا مرا توفيقي نيكودهد به جواب دادن كه او بر همه چيز تواناست و نيرو ده جان و خرد است.
گفت: اندرين جهان چه خواهيم تا نعمت هر دو حهان خواسته باشيم؟ گفت: سه چيز، تندرستي ، ايمني ، مال و نعمت.
گفت: در جواني چه بهتر و در پيري چه بهتر؟ گفت: در جواني دانش آموختن و در پيري ، بهكار بردن.
گفت: چه چيز است كه به همه وقتي سزاوار است؟ گفت: به وظيفهي خود مشغول بودن و خويشتن شناختن.
گفت تدبير با كه كنيم؟ گفت: با آن كس كه سه چيز در وي باشد؛ دين و دانش و دوستي.
گفت: بدين جهان كه خردمندتر؟ گفت: آنكه به كارها پيش تر.
گفت: نيكي كردن بهتر است يا از بدي دور بودن؟ گفت از بدي دور بودن بهترين همهي نيكيهاست.
گفت: بهتر از زندگاني چيست؟ گفت: بهتر از زندگي، نيكناميو بدتر از مرگ بيم است.
گفت: توانگري بهتر يا پارسايي؟گفت:پارسايي. پس گفت: پارسا بينم اندر بلا و توانگر اندر ناز و نعمت، آن بلا كه گذرد نه بلاست و آن نعمت كه بگذرد نه نعمت است.
گفت: از زندگيها كه خوشتر؟ گفت: آن كه در وي اميد بود.
گفت: هيچ كس هست كه او بدين جهان ايمن زيد؟ گفت: آن كس كه او را دو چيز گرد آيد؛ يكي بي گناهيٌ،ديگر اندوه نخوردن بر آن چيزي كه او را از آن چاره نيست.
گفت: تمام كارها به چند چيز اندر است؟ گفت: در دو چيز يكي انديشهي پيش از كار، ديگر كوشش اندر كار.
گفت: چه چيزيست از چيزها كه چشم بدان روشن شود؟ گفت: زن پارسا و فرزند نيك.
گفت: از مردمان كه سزاوار تر به رحمت؟ گفت: كريميكه بد گوهري بر او چيره شود.
گفت: كدام وقت در زندگي آدمياز همه ضايع تر؟ گفت: وقتي كه بتواند در حق انساني لطف كند، حاجتي را براورد و از آن خودداري كند.
گفت: از جورها كدام بزرگتر؟ گفت: دروغ گفتن.
گفت: از مردمان كيست كه پشيماني او سخت تر است؟ گفت: آنكه كردار نيك در حق ناسپاس كند.
گفت: آغاز همهي نيكي ها چيست؟ گفت: دانايي.
گفت: از دوستان كدام دوست بهتر؟ گفت: آن كه نيكدل تر .
گفت: از باد روان تر چيست؟ گفت: خبر بد.
گفت: از همه چيزها چه بيشتر؟ گفت: رحمت حق عزوجل.
گفت: كدام كار سودمندتر؟ گفت: نيكي كه ديگران را از آن بهره بود.
گفت: از شهد خوشتر چيست؟ گفت: فرزند نيك و دوستي دوستان راست.
گفت بخشايش ايز بر كه سزاوارتر؟ گفت: بر آنكه بر خلق خداي بخشنده تر.
گفت: مردم را خرد از چه افزايد؟ گفت: از آموختن علم وادب و هنر.
گفت: از كارها كدام زيانبارتر؟ گفت: رفتن از پي هواي نفس، كز آن بدناميحاصل شود.
گفت: سزاوارتر از همهي مردم به ملامت كيست؟ گفت: آنكه آزموده را آزمايد.
گفت: خرد مردمان از چه بود؟ گفت: خرد اندر آموختن است.
گفت: از مردمان كيست كه خداوند از او خشنود است؟ گفت: آنكه به دادهي او قانع و شاكر است.
گفت: از مردم كه را دشمن بيشتر؟ گفت: مردم بي خرد و ناساز و بد زبان را.
گفت: حلم در چيست؟ گفت: در خرسندي.
منبع: كتاب همشهري – پند نامه.