يكي از دل انگيزترين بخش هاي شاهنامه ، اين نامه جاوداني زبان فارسي آغاز كتاب است و توصيفي كه فردوسي از خداوند دارد. بي هيچ توضيح ديگري اين بيت ها را ميخوانيم تا بهتر به ژرفاي انديشههاي بلند چكامهسراي نامدار ايران زمين پي ببريم.
بنام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جاي خداوند روزي ده رهنماي
خداوند كيوان و گردان سپهر فروزندة ماه و ناهيد و مهر
زنام و نشان و گمان برترست نگارندة برشده پيكرست
به بينندگان آفريننده را نبيني ، مرنجان دو بيننده را
نيابد بدو نيز انديشه راه كه او برتر از نام و از جايگاه
سخن هرچه زين گوهران بگذرد نيابد بدو راه جان و خرد
خردگر سخن برگزيند همي همانرا گزيند كه بيند همي
ستودن نداند كس اورا چو هست ميان بندگي را ببايدت بست
خرد را و جان را هميسنجد اوي در انديشه سخته كي گنجد اوي
بدين آلت راي و جان و زبان ستود آفريننده را كي توان
به هستيش بايد كه خستو شوي زگفتار بي كار يكسو شوي
پرستنده باشي و جوينده راه به ژرفي بفرمانش كردن نگاه
توانا بود هر كه دانا بود زدانش دل پير برنا بود
از اين پرده برتر سخن گاه نيست زهستي مرانديشه را راه نيست