به‌مناسبت درگذشت اشوزرتشت

زرتشتيان سراسر جهان، همه ساله در پنجم دي‌ماه يادواره درگذشت اشور زرتشت اسپنتمان بزرگ پيامبر آريايي و نخستين پيام آور و نويد دهنده خداوند بخشاينده و بخشايشگر مهربان را گرامي مي‌دارند.

مناسبت اين يادروز به كوتاهي از اين قرار است:

پيامبر ايران باستان اشوزرتشت پس از پايان رسالت خود كه آموزش راستي و آرامش به انسان‌ها بود، در شهر بلخ به سرمي‌برد. در سن هفتادو هفت سالگي هنگامي‌كه گشتاسب كياني و پسرش اسفنديار فرمانرواي بلخ كه آن زمان از پايتخت خارج شده بودند، فرمانرواي توراني ارجاسب كه دشمن ديرينه ايرانيان بود، از فرصت استفاده كرد و توربراتور فرمانده سپاه خود را با لشكري بسيار به ايران فرستاد. سپاه توراني دروازه‌هاي شهر بلخ را با همه دلاوري‌هاي ايرانيان در هم شكستند و هنگامي‌كه اشوزرتشت پيامبر ايراني با لهراسب و گروهي از پيروانش در آتشكده بلخ به نيايش اهورا‌مزدا پرداخته بودند، با يورش سپاهيان مهاجم همگي جان باختند.

اشوزرتشت گرچه جان به جان آفرين سپرد و از ديده‌ها پنهان گشت، ولي روان پاكش همراه با اندرز و آموزش‌هاي جاودانه‌اش پيوسته زنده ماند. طوري كه پس از هزاران سال نام بلندش بر سرزبان‌ها و فروغ مهرش در درون دل‌هاست.

به‌همين مناسبت دوچكامه (شعر) را از  چكامه سرايان زرتشتي در ادامه مي‌آوريم:

نخستين سروده از آقاي جمشيد زره‌پوش است كه هم اينك به عنوان هموند هيات مديره گردش ٤١ در خدمت زرتشتيان تهران است.

   درود خداوند جان جاودان

به وخشور زرتشت اسپنتمان

 بر آن پاک پیغمبر پاک دین

انوشه روان، رهبر راستین

بهی کیش، بهدین روشن روان

رد رادمردان و دین باوران

به پاکی و پیغمبری داد داد

که بنیان یکتاپرستی نهاد

همه گفته اش نغز و دانشوریست

نه بر وهم و اندیشه سرسریست

رود هرچه دنیای دانش به پیش

شود عزت و ارجمندیش بیش

دلی تابناک از فروغ خرد

به گفتار زرتشت پی می برد

سیه اندرون از سز خیرگی

چه داند ز زرتشت و کیش بهی

بیایید با جان هم آوا شویم

به گفتار نغزش نیوشا شویم

سخن بشنویم از اوستای او

ز گاتای جاوید و یسنای او

ره دین فرداست راه خرد

خردمند، ره سوی نیکی برد

چه خیزد ز نادان گم کرده راه

جز اندیشه زشت و کار تباه

چو آیین و هنجار هستی ما

سراسر بود بر مدار اشا

به گیتی یکی راه و آن راستی است

ره رستگاری جز این راه نیست

ره نیک و اندیشه نیک جوی

سخن جز به خوبی و پاکی مگوی

مگوی آن سخن کاندرو سود نیست

کزان آتشست بهره جز دود نیست

به شادی گرایید پیرو جوان

که با غم نشد راست کار جهان

چهان تازه دارید با کار و کشت

نمایید دنیای خود را بهشت

ز عهد و زپیمان خود مگذرید

چنین خوار و بیمایه اش مشمرید

که پیمان شکستن از اهریمنی است

ز ناپاکی و سستی و ریمنی است

چرا آتش جنگ افروختن

درو هستی یکدگر سوختن

همازور نیکان گیتی شویم

به فرزانگان دست خویشی دهیم

گرت نیکبختی بود آرزوی 

به جز نیکبختی یاران مجوی

مجویید جز شادی دیگران

که شادی است در شادی این و آن

ز نادان چرا روی برتافتن

وزو راه خود را جدا ساختن

بیاموزش آیین نیک یهی

ره سرفرازی و فرزانگی

خردمند با نکته های بلند

به گفتار شیوای مردم پسند

به دل مردگان بازبخشد روان

دمد برتن ناتوانان توان

چه گویی قضا بر سرم بد نوشت

قدر رخت بختم به ظلمت سرشت

کسی نیکبخت است و نیک اختر است

که او را فروغ خرد رهبر است

و سروده دوم از آقاي خداداد خدابخشي است.

آنــروز كه خيــر بود و دي مـاه                    وخـشـــور بـــــزرگ آريـا رفــــت

دين آوري از زمـان گشتاسب                    در حيــن پرسـتـش خــدا رفــت

آن مصـلح راستـگــوي بهـدين                    زيــن گنبد پســـت بي‌وفـا رفت

پـر نــور نمـــود خــاك ايـــــران                    صــد حيف كه از كـــنار مـا رفت

گوينـــده مــه كـتـاب، ‌اوســتا                    معمــار ســـــرود گاتـهـــا رفــت

اغــلب ز كــــتاب‌هاي خوبـش                   سوزانده شد و ز دست ما رفت

مانـــديم چـه استوار و مـحكم                   بـــر پيكــــر ما اگــر جـفا رفـــت

گوييـــم با فـغـــان و افسـوس                   زرتشـــت پيـمبـــــر خـــدا رفـت

رحمــــت بـه روان پـــاك او باد                   كاموخت جهـان وزين سـرا رفت